احساس کنترل، یکی دیگر از متغیرهایی است که می تواند بر استرس پذیری افراد تاثیر بگذارد. از نظر روانشناسان کلمه “کنترل” به این معنی است که فرد چه تصوری نسبت به نتایج اعمال خود دارد. بخصوص آن گونه نتایجی که برای شخص دارای اهمیت هستند. این سخن به این معناست که بطور کلی، انسانها زمانی احساس خوب و مطلوبی خواهند داشت که احساس کنند بر زندگی و شرایط مسلط هستند. به طوری که روانشناسی سالهاست به اهمیت احساس کنترل بعنوان عنصری تاثیرگذار بر شخصیت انسانها و نحوه تعامل آنها پرداخته است و نشان داده است که احساس کنترل، بر پاسخ فرد در برابر متغیرهای استرس زا تاثیر بسزایی دارد و در استرس شغلی نیز نقش بسیار جدی و مهمی بازی می کند. بطوری که اغلب افراد در برابر آن چیزی دچار استرس می شوند که آن را خارج از کنترل خود می دانند. به عبارت دیگر، آنچه در کنترل فرد نیست، برایش استرس زا است.
در بخش های اول و دوم این سری از مقالات،
نشانه های استرس شغلی و نیز عوامل و متغیرهای فردی موثر بر استرس شغلی
را مرور کرده ایم.
پیشنهاد می کنیم بخش اول و بخش دوم را نیز مطالعه کنید.
بنابراین، کنترل یکی از حساس ترین پدیده هایی است که شناخت درباره آن می تواند به شناخت بیشتر درباره استرس منجر شود. این موضوع زمانی واضح تر می شود که شما بعنوان کارکنان یک سازمان با انبوهی از وظایف و اموری رو به رو می شوید که هیچ کنترلی بر آنها ندارید. در این شرایط، در برابر خواسته های زیادی مرتبط با شغل خود قرار دارید و در مقابل، کنترل چندانی هم بر شرایط و اوضاع ندارید. همین امر سبب می شود که آمادگی خاصی برای ابتلاء به استرس پیدا کنید. زیرا شما تصور می کنید تنها در صورتی آرامش برقرار می شود که اوضاع کاملا تحت کنترل شما باشد. در حقیقت احساس کنترل یکی از حساس ترین ایجاد کننده های استرس شغلی است. زیرا فقدان احساس کنترل از خصیصه هایی است که انسانها در طول اشتغال خود با آن روبرو هستند و عاملی است که سهم بسیار بزرگی در پدید آوردن استرس شغلی دارد. از این رو شما با دو جنبه ی مهم کنترل رو به رو هستید:
یک جنبه، کنترلی است که افراد شاغل بنا بر تجربه خود احساس می کنند باید داشته باشند (کنترل ادراک شده)؛ و دیگری میزان کنترلی است که کارکنان در جریان انجام شغل خود به عمل در می آورند (کنترل تحقق یافته). بدیهی است هر چقدر میزان تفاوت بین این دو نوع کنترل بیشتر باشد، شما با تناقض بیشتری رو به رو خواهید شد و همین تناقض منجر به این می شود که در مواجهه با پدیده های استرس زا، استرس بیشتری را تجربه کنید. زیرا این موضوع به نوع شناخت شما مرتبط می شود.
از طرفی دیگر کنترل کردن تنها به احساس آن ختم نمی شود. موضوع دومی که به کنترل باز می گردد، پدیده ای است که رفتار شناسان نام آن را “مرکز کنترل” نامیده اند. شما بعنوان یک انسان زمانی احساس بهتری خواهید داشت که مطمئن باشید شرایط کاملا تحت کنترل شماست. نگاهی به تجربیات شخصی خودتان بیاندازید، شاید شما هم مانند خیلی از افراد تصور می کنید که این شرایط زندگی، تجربیات دوران کودکی، جامعه، قبض ها و وام ها و یا مدیر شما و شرایط کاری است که شما را مجبور می کنند در مسیر زندگی شخصی یا شغلی خود کاری را انجام دهید و قدمی بردارید. بطور کلی اگر بر این اعتقاد هستید که برای انجام کارهای خود باید چیزی از بیرون شما را هدایت کند، باید به شما بگوئیم که به احتمال زیاد شما دارای “مرکز کنترل بیرونی” هستید. در این حالت به احتمال زیاد شما تصور خواهید نمود که کنترل چندانی بر مسیر شغلی و یا وضعیت هایی که در آن قرار میگیرید ندارید؛ بنابراین با این باور پیش خواهید رفت که، آنچه در بیرون اتفاق می افتد زندگی شما را تحت کنترل دارد، و تمام امور خود را به کنترل هایی که از بیرون اتفاق می افتند، منوط خواهید کرد. مثلا اگر مدیرتان در سازمان حضور نداشته باشد، امور را بطور مناسب و ایده آل انجام نخواهید داد و تمام ارزیابی های خود را به شرایط بیرون منوط خواهید کرد. همین امر سبب می شود که به سرعت تحت تاثیر موارد استرس زا قرار بگیرید و کمتر بتوانید با تغییرات سازگار شوید.
در مقابل، افراد دارای “مرکز کنترل درونی” معتقدند که بر شرایط خود کاملا کنترل دارند و مطابق با آن رفتار می کنند. این افراد کمتر پذیرای تلاشهای دیگران برای تاثیر گذاشتن بر آنها هستند، به مهارتهای خود اهمیت زیادی می دهند و نسبت به نشانه های محیطی که برای هدایت کردن رفتار استفاده می کنند، هوشیارترند. این گروه عزت نفس بالایی دارند و اضطراب کمتری را تجربه می کنند. به همین دلیل نیز در مواجه با متغیرهای استرس زایی که در بخش اول درباره آنها صحبت کردیم، دستخوش استرس کمتری می شوند.
بنابراین برای اینکه بتوانید قوانین کنترل را بخوبی درک کنید لازم است تا احساس کنترل و مرکز کنترل خود را بشناسید. لازم است در حالی که احساس کنترل خود را متعادل می کنید به این نتیجه برسید که در چه مواردی لازم است تا مرکز کنترل رفتاری خود را به سمت درونی شدن هدایت کنید.